۱۵
دوشنبه, ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ۰۴:۰۴ ق.ظ
امیدوار بودم که چشمهٔ خواستنهایم بخشکد، اما آدمیست و خواستنْ انگار.
از دنداندرد و سردرد، از صبح پنج مسکن خوردهام، حواسم بود که تعدادش یادم بماند که روزهای بعد بدانم که میتوانم این تعداد مسکن و یکی بیشترش را بخورم.
خیلی خستهام، حوصلهٔ هیچ خیالپردازیای را ندارم. دوست دارم بخوابم و کویر را دوباره خواب ببینم.