موهام رو که داشتم میبستم، ت میگفت که کمکم داری گی میشی.
«در فکرم هر چه را مربوط به تو بود زیر و زبر کردم. حاصلش اما فقط شور و هیجانی بزرگ بود، اعتمادی بیانتها؛ قدرشناسی روحی و جسمی و خلاصه خوشحالترین و غمگینترین عشقی که میتواند وجود داشته باشد». آ.