دختری در قطار

دوشنبه, ۸ آبان ۱۴۰۲، ۰۳:۰۵ ق.ظ

- بشین دختر.

- چی؟

- صداشو کم کن. بیا بشین.

- باید تموم شه. آخر فصله.

- پادکست؟

- کتاب، کِ تاب.

- می‌دونم کتاب چیه.

- از صبح سه باره پرسیدی.

- دختری در قطار؟

- مثه من؟

- نخوندم که.

- نه. پس چرا می‌گی؟

- خسته می‌شی. خسته، می‌شنوی؟

- انقد بهم فک نکن خب.

- فک نکردم.

- کجا رو نگاه می‌کنی؟

- هیچ‌جا.

- اون دختره رو نگاه کردی.

- کدوم؟

- پس‌ نگاه کردی.

- چشمم خورد.

- می‌خوای بهش بگم بیاد کنارت بشینه سر پا اذیت نشه؟

- خیالی، نمی‌تونی.

- خب خیالم نکن.

- بدت میاد؟

- دوست ندارم اینجا باشم.

- مگه چشه؟

- پر از آدمه.

- باشه. آدم چشه؟

- آدم دوست ندارم.

- تو هم می‌تونی خیال کنی؟

- مگه من چمه؟

- خیالِ خیال؟

- آره.

- کو؟

- مگه ملت خیال تو رو می‌بینن؟

- نپرسیدم ازشون.

- دیوونه‌ای؟

- کی رو خیال می‌کنی؟

- به خودم مربوطه.

- خیال چند نفر هستی؟

- نمی‌دونم.

- تا حالا خیال خودت بودی؟

- تا حالا خودت رو خیال کردی؟

- نه. خودم که پیش خودمم.

- بازم داری نگاه می‌کنیا.

- اگه تو بری شاید برم باهاش حرف بزنم.

- اگه تو بری باهاش حرف بزنی شاید من برم.

- یعنی واسه رفتنِ تو برم باهاش حرف بزنم؟